معنی قرص آرام بخش

حل جدول

لغت نامه دهخدا

آرام بخش

آرام بخش. [ب َ] (نف مرکب) مُسَکِّن.


قرص

قرص. [ق ُ] (ص) محکم. قایم.

قرص. [ق ُ رَ] (ع اِ) ج ِ قُرْص. (منتهی الارب).

قرص. [ق ُ] (اِخ) ریگ توده ای است در زمین غسان. (منتهی الارب).

قرص. [ق ُ] (اِخ) نام خواهرزاده ٔ حارث بن ابی شمر غسانی. (منتهی الارب).

قرص. [ق َ رَ] (ع مص) پیوسته داوری کردن در حسب. || همیشگی نمودن بر غیبت. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

آرام بخش

(بَ) (ص فا.) تسکین دهنده، مسکن.

فرهنگ عمید

آرام بخش

دارویی که بدون اثر گذاشتن بر روی هوش و حافظۀ افراد باعث تغییر حالت عاطفی فرد و آرامش و تسکین درد او بشود، مُسکن، آرام‌دهنده، آرامش‌دهنده، آرام‌ده،

فرهنگ فارسی هوشیار

آرام بخش

مسکن، آرامش دهنده

فارسی به ایتالیایی

آرام بخش

sedativo

tranquillante

فارسی به عربی

قرص

قرص، کعکه

عربی به فارسی

قرص

صفحه , دیسک , صفحه ساختن , قرص , گرده , گرده کوچک , لوح , لوحه , تخته , ورقه , بر لوح نوشتن

معادل ابجد

قرص آرام بخش

1534

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری